31 ثور 1395 - همه اخبار, حوادث

تجاوز جنسی بالای یک دختر ۱۷ ساله در ولایت سمنگان

تجاوز جنسی بالای یک دختر ۱۷ ساله در ولایت سمنگان

آریانا نیوز: این نوجوان می‌گوید که سه ماه پیش در سمنگان از سوی خانوادۀ نامزدش ربوده شد؛ گلوله خورد؛ لت‌وکوب شد و بر او تجاوز شد.

 

یک دختر ۱۷ ساله، که گفته می‌شود از سوی خانوادۀ نامزدش ربوده شده بود، لت‌وکوب شده‌است و، نظر به این گفته‌ها، بر او تجاوز جنسی صورت گرفته‌است، از حکومت عدالت می‌خواهد.

 

خانوادۀ این دختر می‌گوید، با آن‌که از این رویداد ۳ ماه می‌گذرد، اما تا کنون کسی در پیوند به این جنایت بازداشت یا محاکمه نشده‌است.

 

این بانوی نوجوانِ ۱۷ ساله در صنف نهم درس می‌خوانَد. در این عمر کوتاه، به گفتۀ خودش، ستم‌هایی دیده‌است که شاید کسی در سراسر عمرش ندیده باشد.

 

این نوجوان می‌گوید که سه ماه پیش در سمنگان از سوی خانوادۀ نامزدش ربوده شد؛ گلوله خورد؛ لت‌وکوب شد و بر او تجاوز شد.

 

این دانش‌آموز نوجوان می‌گوید: «می‌خواستم فرار کنم، اما مرا با موترسایکل به قریۀ آهنگران انتقال دادند که آنجا حاکمیت حکومت وجود ندارد. بعداً مرا لت‌وکوب کردند و حالا یک الاشه‌ام کاملاً از بین رفته‌است.»

 

این بانوی نوجوان از ۳ ماه به‌این‌سو بیمار است و برای درمان، از یک شفاخانه به شفاخانه دیگر می‌رود؛ اما هنوز به گونه کامل بهبوده نیافته‌است.

 

سرنوشت تلخ این دختر، به گفتۀ خودش، هنگامی آغاز شد که او و خانواده‌اش می‌خواستند نامزدی‌اش را فسخ کنند و خانوادۀ نامزدش به خانۀ شان حمله کردند و اعضای خانوادۀ او را زخمی ساختند.

 

این بانوی ۱۷ ساله می‌گوید: «ساعت ۷ شام بود که برادر نامزدم با دو برادر و پدر و شش همکارش به خانۀ ما حملۀ مسلحانه کردند و پدر و مادرم را لت‌وکوب کردند.»

بیشتر بخوانید  تاکید سناتور امریکایی بر توقف کمک‌های بشردوستانه به افغانستان

 

در همین حال، شماری از فعالان حقوق زن، از بی‌پروایی نهادهای امنیتی در قبال پروندۀ این دختر سخت انتقاد می‌کنند.

 

حمیرا ثاقب، فعال در عرصۀ حقوق زن می‌گوید: «نگاه، نگاه قانونی نیست. نگاه نگاه مردسالارانه است که در درون اجتماع است و از همین‌رو مسایل زنان هیچ‌گاهی به‌گونه جدی دنبال نمی‌شوند.»

 

پدر و مادر این بانوی نوجوان هنوز در یک شفاخانه در مزار شریف بستری استند. برادر این دختر سرباز ارتش ملی است و هنگامی از این رویداد باخبر شده‌است که در هلمند بود.

 

برادر این دختر می‌گوید: «در هلمند بودم که برایم زنگ آمد. قومندانم را در جریان گذاشتم و پرواز هم نبود. بالاخره مجبور شدم که از راه لشکرگاه زمینی به مزار شریف بروم.»

همرسانی کنید!