10 حمل 1393 - مقالات

وطنــدار…؟ نمی شــنوی بانــگ بلنــد اشــرف غنــی را…؟

وطنــدار…؟ نمی شــنوی بانــگ بلنــد اشــرف غنــی را…؟

اشــرف غنــی

 

وطنــدار…؟ نمی شــنوی بانــگ بلنــد اشــرف غنــی راکــه تکــرار در تکــرار میگــوید (تمــام خــرده هویت هــا «بایــد»تحت نــام «افغــان»گــردآیند).
این روز ها نامزد های ریاست جمهوری و سخنوران شان،حکميانه سر تکان می دهند و مشفقانه اظهارمی دارند که ما گرفتار«بحران های متعدد اجتماعی،اقتصادی…»هستیم که ايجاب می کند برای برانداختن این ناهنجاری ها، تبعيض ها و بی عدالتی ها باید راهکاری غیاثپورکاظمیجست و«بسته»های راه گشا پیشنهاد می دهند.
که در این جمع،تعدادی به تلویح درخفاء و علنی «تطبیق شریعت را گوشزد میکنند »؛گویا حضرات تازه متوجه شداند که عدم تطبیق شریعت باعث همه این گرفتاری های ما است!!

باری، بی مهابا باید پرسید، کدام شریعت؟ زیرا انواع واقسام ” شرعیت “، قرائت ها ونمایندگان آن را داریم.

به قول معروف قرائت که طالبان ار شرعیت دارند؟،یا شما برداشت جدیدی دارید که مردم نمی دانند؟.
چون،آنچه در این دور و زمان باعث حيرت مردم متدین و مسلمان این کشور ولی بی خبر از همه جای و همه جریانات پشت پرده دنيا می شود فهم خود شان ازدین و شریعت است با سبعيتی که «طالبان شریعت مدار- حزب اسلامی شریعت مدار»در کشتار از خود نشان می دهند.

اجساد شکنجه شده و تکه پاره و طناب پيچيدهء مسافران راه کندهار کابل،غوربند،هزاره جات… که به جرم پارسی زبان بودن، هزاره بودن،تاجیک بودن، ازبیک بودن،سرباز بودن،خبرنگار بودن،معلم بودن،ریش نداشتن… مرتباً در سراسر کشورو بويژه در این مسیر ها يافت می شوند به اضافه حملات انتحاری.همزمان با حیرت، این پرسش را در فضائی عمومی ایجاد کرده که این همه نفرت و خشونت از کجا میاید؟.

که شما کاندید های شریعتمدار ریاست جمهوری به اضافه جواب به این سوال از تجانس و عدم تجانس خود با این تفکرخشونت طلب باید بگوئید، تا مردم بدانند با کدام منادیان شریعت طرف هستند.

اما از نظر ما آشکار است که جواب به این پرسش مردم، در شرایط کنونی بدون وارسی سير تاريخی گذشتهء اين «شریعت خشونت طلب»و«مجری»های اصلی آن نمی‌تواند واجد نتيجهء معناداری باشد، چرا که تحولات کنونی، هم از لحاظ نظری و هم به دلايل عملی، بر سکّوی آن گذشته ممکن شده اند.

به فهم و باور این قلم در ایجاد شریعت خشونت طلب نقش شیطنت بار انگليسی ها و گردانندگان کارتل های نفتی بخصوص بعد از جنگ دوم جهانی ودیگر قدرت های ذینفع در منطقه دخیل میباشد. با این استدلال، که هرزمان وهر کجا که برای اهداف اقتصادی و اجتماعی و سياسی و تاريخی شان لازم باشد، با استفاده از عوامل بومی خود که در کشورهای مختلف میتوانت شکل های مختلف و پیش زمینه های تاریخی متفاوت داشته باشد، دست به هر تر فندی،از تعصب قومی- مذهبی گرفته تا ایجاد مذهبی،ملتی و هویتی میزنند که (پشتونیزم در شکل های مذهبی- غیرمذهبی آن وشاخه بیرونیش در پاکستان) در کشور ما این نقش چند بعدی را با بیشرمی تمام به خوبی بازی میکند. و همین جریان انحرافی است که به اشاره کشور های بزرگ حتی در کلام خدا(ج) دخالت کرده تبصره و ترجمه و توضيح دلبخوا وارد می کنند. در واقع، این گونه مذهب سازی يعنی تفسير کردن محتوای «دين» بر اساس مقتضيات اقتصادی و اجتماعی و سياسی و تاريخی این قدرت های بزرگ، آغازیست برای کشاندن در خط انحراف

و بگونه ای یکی از آن دلایل متعدد این نفرت وخشونت،برداشت انحرافی از «دین – شریعت»می باشد که مردم رابه تفرقه ومخالفت بی لزوم وامیدارد.

باری، اگراز این منظر به قرائت طالبان از شریعت نگاه کنید، مجموعه ایست از « باور ها- عملکرد » های که پايه و مايهء «شریعی » ندارند و بصورتی دلبخواه در مدارس تحت نظارت «آی-اس-آی»در پاکستان سرهمبندی شده و بصورت تشکلی بظاهر منسجم درآمده اند و کارکردشان هم « عملی ساختن سیاست عمق استراتیژیک پاکستان-دیگران» درمنطقه است. و چون قابليت اثبات این قرائت از«دین» از طريق تحقيق در تجربه تاریخی وفقهی امکان پذیر نیست و دچار عوارض می شود، بدين سبب بمنظور اثبات انسجام و صلابت ظاهراین قرائت ومنشاء دروغبافی و اغراق و خيالپردازی و خرافه پروری خود،

شروع به دستکاری آگاهانه در يافته های دینی و شریعی می کنند. در واقعيت پنداری ِ نظريه های منبعث از این قرائت تعصب بخرچ میدهند، تحمل نظرات مخالف و نفی کننده را ندارند و لاجرم به پيشداوری نسبت به صحت نظريه های وابسته بخود میرسند. که مرحله بعدی کوشش برای دستيابی به قدرت حاکمه باهروسیله ای واستفاده از هربازوی مقتدری با توجیه«امارت اسلامی»درقلمرو«امت اسلامی» بمنظور تحميل «باور» های خود، و ارزش های هنجاریِ ناشی از آنها بر همگان بود که تجربه تاریخی این همه را شاهد بودیم.و پیامد منطقی وعملی این جریان جیزی نبود و نیست جزتقسيم مردمان به دو اردوگاه دوست و دشمن، يا خودی و ناخودی و اعمال تبعيضات سيستماتيک و گوناگون در بين اين گروه ها، تمايزات مختلف بين زن و مرد، شیعه وسنی، اهل کتاب و کافران ودرنهایت تضاد با تنوع و تکثر و رنگارنگی.

بلی، شریعت ساخت مدرسه های پاکستان به کمک ویاری کشور های صنعتی و اعراب «هیولا» زائید!! هیولای نفرت و انهدام که آمده تا جهان را تخریب و به قدوم خويش خونين کند. این هیولارا میشود در قامت طالبان و القاعده… به نظاره نشت. پروژه ای طالبان که در ابتدا برا عده ای بسيار بديع، طبيعی، هيجان آور و شگفت انگيز می نمود اما چندان نگذشت که به کابوسی فراتر از هر تصور و پيش بينی تبديل شد. این د ايناسورهای خون خوارو نوآفريده با جلیقه های انفجاری که شهر به شهر و کوچه به کوچه کشور دنبال انسان میگردند در دنيای مدرن ما نمی گنجند.ازطرفی معلوم هم نيست چگونه می توان آن را مهار کرد و دو باره به صندوق چاه «ویل» برگرداند.

بدين اعتبار، شریعت «طالبانی» بارزترين نمونهء اين شریعت آفرينی و « دین مذهب» سازی جعلی در راستای اهداف کشور های قدرتمند بین المللی و صاحب منافع در منطقه و عامل خشونت است.

حالا،شما چند نفرکاندید های ریاست جمهوری وشریعت مدار.من با فرم ساده و کاملاً مستند،این مصداق استفاده از شریعت را در اختیار شما گذاشته ام.اگر شک دارید یا می خواهید بیشتر برسی کنید، این گوی و این میدان.

اما، لازم میاید که برای مردم بگوئید که شریعت شما در مقابل کشتن بدون محکمه،شکنجه اسیران، تمايزات مختلف بين زن و مرد، شیعه وسنی، اهل کتاب و کافران، حملات انتحاری ودرنهایت با تنوع و تکثر و رنگارنگی چگونه بر خورد میکند؟.

طرفه آنکه بایدخدمت این دوستان دانشمند و کاندید ریاست جمهوری« که هم به تلويح و هم به تصريح، چنين مینمایند که پاسخ همه مشکلات کشور را فقط ما می دانيم و کليد راه حل یعنی« شریعت» تنها در دستان ماست» بعرض برسانم.

مردم این کشور همیشه و اکثريت شان به وجود خداوند اعتقاد داشته اند.ابزاری عبادت این مردم طوری است که هیچ موجود زنده ای را آسیب نمی رساند، خدا(ج) در نگاه این مردم، بیچارگی را چاره، درد را درمان،دادرس عادل، و از خانه راندگی را مأوا است؛ معشوق و محبوب و معبود است؛ دليل راه گمشدگان،دشمن ظلم وتبعیض، بخشاينده و مهربان،آفریدگار همه عالم و پناه بی پناهان است؛ می شود با او بی واسطه دوستی کرد، معامله کرد، بگردش رفت، خنديد و گريست. چه کسی می تواند به ما بگويد که درک و برداشت «طالبان- دیگران»از دین وخدا(خ) «بهتر» از درک و برداشت این مردم از دین و خدا(خ)است؟، با چنین کارکرد وسيع روانشناختی، اجتماعی و هستی شناختی. پس بین باور این مردم و شریعت خشونت طلب هیچگونه سنخیتی وجودندارد،

این دین وخدایش در دوران ما به نماینده،سخنگو،وکیل – وصی که تفقه کنند،حد ببندن، حديث بگويند،که تفسيرکنند و شریعت تطبیق کنند نیازندارد. دین وایمان داشتن کاملاً یک امری فردی وخصوصیست.نباید بادین حکومت ساخت چنانچه شما دوستان عزیزهر قدر هم در انجام این کار موفق باشید،موفق تر از ایران نخواهید بود که آنها در نهایت به استبداد مطلق «ولایت فقیه» رسیدن،و طالبان که«ابليس وار»، بنام خدا(ج)،دست به کشتن خدا(ج) و بندگان راستینش زدن. پس راه دیگری باید جست سوای این راه رفته وتجربه شده.

دوستان عزیزوشریعت مدارشما باید قبول کنیدکه«جامعه» از افراد، گروه ها و نهادهای گوناگون و رنگارنگ با افکار وباورهای گوناگون ساخته شده است، و جامعه ای سالم، متمدن، پيشرفته، و دارای آينده محسوب می شود که اين رنگارنگی را پذيرفته و در حفظ آن بکوشد، و از فرهنگ قهر و نفی و حذف به هر دلیلی بپرهيزد، و بنای کار خود را بر همزيستی و پذيرش ديگری و ديگران بگذارد، آنگاهست که کلید واقعی حل تمام مشکل کشوردر دست ما قرار خواهد گرفت. در واقع «فهم حضور ديگری» و کوشش برای رسيدن به «فهمی متقابل» از يکديگر با هر رنگی، باوری،فکری،قومی،مذهبی،زبانی و اعتقادی ازشاه کلید های تمام مشکلاتست؛ و برای رسيدن به چنين «مفاهمه» ای چاره ای جز گفتگوی مسالمت آميز با يکديگروبر قراری حکومت دموکراسی سکولار نيست،چون دموکراسی عالیترین،کاراترین و پایدارترین نوع حکومتی است که بشر تا اکنون ابداع کرده است.***

از اینجا پلی میزنم به یک بخش دیگری از انتخابات که این روزها خیلی داغ است. «تداعی معانی» یکی از کارکرد های ذهن آدمیزاد است که موجب می شود تا هر «معنی» «دعوت کنندهء» صد معنی ديگری شود. دراینجا می خواهم به تداعی که مدتی است ذهنم را به خود مشغول داشته بپردازم،این شباهتی است بین یک حادثه تاریخی وجریان که در کشور ما در حال شکلگیری است. توضيح میدهم،هر زمان به شعارهای «اشرف غنی احمد زی» و صدای خشن اش و اینکه مثلی طالب که دیگران را مجبور میکند تا زیر بیرق جهالت آمیز وقرائت غلط او حرکت کنند، این آدم درس خوانده ی، ظاهر ساز، حیله گر که غیر قوم خود دیگران را ” خرده هویت ” می نامد، وبزور میخواهد زیر بیرق قوم خود بکشاند،

فکرمیکنم ناخدآگاه شاه اسماعیل صفوی و عملکردش در آن شب جمعه ی بهاری سال 908 هجری (1501 ميلادی) که قرار بود فردايش اسماعيل صفوی خود را شاه ایران بخواند و اعلام کند که تشيع مذهب رسمی قلمروی صفوی ایران است مجسم میشود.بگذارید چنین شروع کنم.

صبح جمعه آنروز، مسجد جامع تبريز، سپاه هراس آفرين جوانان قزلباش، خنجرها و شمشيرهای بران در دست با سبيل های چخماقی و کلاه های سرخ و رداهای بلنددر یک صف،گروه های تبرزین و چماق بدست «تبرآئیان» در کوچه وخیابان و برزن وبازار در حال آماده باش و گشت. اینک شاه اسماعيل به طرف منبر مسجد می رود، روی يکی از پله های منبر می ايستد شمشير خود را از غلاف بيرون می کشد و با بانگ بلند فرمان میدهد”تبرا کنيد!” وجوانان عبوس و ترشروی قزلباش خنجرها و شمشيرها در دست می گويند “هر کدام نمی گوئيد کشته شود”. غلغله و فریاد مردم وسر انجام همه از ترس گفتند “بيش باد و کم مباد” و ایران سنی بعد از جاری شدن دریا خون شیعه شد.

بلی،همشهری و وطندار عزیز«تو»و«من»که هیچ از گذری روزگار نیاموختیم در بزنگاه تاریخ هنوز بازی آغاز نشده به چند تکه تقسیم شدیم، این داستان راگفتم تابدانی که تاریخ دارد تکرار میشود،در گذشته های نچندان دور دین مردم،مذهب مردم،ملیت مردم و هویت مردم به زور تغییر داده شده، پس آگاه باش که سپاه هراس آفرين«هویت ربایان» با خنجرها و شمشيرهای بران در دست، دستار سیاه و رداء های بلند،در راه است تا هویت و گذشته تو را نابود کنند.مگر تو «باشندی دره کیان – جزجان… کری؟ نمی شنوی بانگ بلند اشرف غنی احمدزی راکه تکرار در تکرار میگوئید(تمام خرده هویت ها «باید»تحت نام «افغان»گردآیند).

منبع:http://www.khawaran.com/

همرسانی کنید!