12 حمل 1393 - مقالات

نگاهی به طرح اشرف غنی احمدزی پیرامون مسئله‌ی کوچی‌ها

نگاهی به طرح اشرف غنی احمدزی پیرامون مسئله‌ی کوچی‌ها

اشرف غنی

خشی از «منشور تحول و تداوم» یا برنامه‌ی انتخاباتی اشرف غنی احمدزی به مسئله‌ی کوچی‌ها اختصاص دارد (از صفحه‌ی ۱۰۲-۱۰۶). قبل از آن‌که به برنامه‌ی اشرف غنی احمدزی بپردازم، اجازه بدهید مقدمه‌ای داشته باشیم در مورد کوچی‌ها و مقوله‌ی منازعه‌ی کوچی‌ها-باشنده‌ها. اصلا کوچی‌ها در انسان‌شناسی (Anthropology) تحت عنوان نوماد (Nomad/ Nomadism) مطالعه می‌شود. آن‌چه در افغانستان تحت نام معضل کوچی‌ها مطرح است، در مطالعات اجتماعی تحت عنوان (Nomad-sedentary Conflict) مطالعه می‌شود.

کوچی‌ها در خاور میانه، فلات ایران، در اطراف سلسله کوه‌های همالیا، شامل حوزه‌ی هند و چین یا تبت مورد مطالعه قرار گرفته‌اند. اما در سال‌های اخیر منازعه‌ی کوچی‌ها-باشنده‌ها بیش‌تر در آفریقا مورد مطالعه قرار گرفته است. در تحلیل منازعه‌ی کوچی‌ها-باشنده‌ها تیوری‌های زیادی مطرح شده‌اند که در کل می‌شود این تیوری‌ها را به دو شاخه تقسیم کرد: تیوری‌هایی که منازعات را بر‌اساس تحلیل‌های اقتصادی و تیوری‌هایی که منازعات را بر‌اساس عوامل غیراقتصادی برسی می‌کنند. در دسته‌ی اول، منازعات کوچی‌ها و باشنده‌ها را به مثابه منازعه بالای منابع اقتصادی مثل زمین، چراگاه‌ و آب تحلیل می‌کنند. در دسته‌ی دوم، پروسه‌های تاریخی، منازعات قومی و تضادهای فرهنگی و گروهی را برجسته می‌دانند.
اما قبل از هرچیزی، سوال این است که کوچی چه کسی است و چگونه می‌توان میان کوچی و باشنده خط فاصل کشید؟ در مطالعات انسان‌شناسی حد‌اقل پنج نوع تقسیم‌بندی وجود دارد: کوچی، شبیه کوچی، کوچی‌های چوپان، کوچی‌های دوره‌گرد و کوچی‌های شکاری. همین‌گونه باشنده‌ها (Sedentary) نیز به دو دوسته تقسیم می‌شوند که عبارت‌اند از باشنده‌ها و شبیه باشنده‌ها. در این‌جا توجه اصلی ما بالای کوچی‌های چوپان یا مال‌دار است. این گروه نیز به دو دوسته‌ی کوچی و شبیه کوچی تقسیم می‌شوند. کوچی‌های مال‌دار عبارت از گروه اجتماعی‌اند که بر‌اساس تحولات فصلی در گردش‌اند و اساس اقتصادی‌شان زراعت نمی‌باشد، اما شبیه کوچی‌ها کسانی‌اند که بخش عظیم اقتصاد و تولید‌شان چوپانی است، ولی تا حدی فعالیت زراعتی نیز دارند.
داستان کوچی‌ها در افغانستان از چه قرار است؟ آن‌چه در افغانستان به نام کوچی یاد می‌شود، عمدتا کوچی‌های پشتون است و کوچی‌های پشتون به صورت قطع از «سایر کوچی‌ها» تفاوت دارند: اول، کوچی‌های پشتون کوچی‌های مال‌دار می‌باشند که از محدوده‌‌ی جغرافیایی جامعه‌ی خود به بیرون حرکت می‌کنند. مثلا از قندهار به بدخشان می‌روند. اما آن‌چه کوچی‌های غیرپشتون نامیده می‌شوند، نخست از محدوده‌ی اجتماعی خودشان بیرون‌تر نمی‌روند، بلکه در درون جامعه‌ی خودشان حرکت می‌کنند، مثل کوچی‌های عرب، قرغیز و غیره، و ثانیا، در بسیاری موارد کوچی‌های غیرپشتون بیش‌تر شبیه کوچی می‌باشند تا کوچی. به این معنا که بخشی از زندگی‌شان با زراعت در جامعه‌ی خودشان مرتبط است و فقط تابستان‌ها به ایلاق‌ها می‌روند (به‌جز کوچی‌های بلوچ). دوم، کوچی‌های مثل گوجرها از زمره‌ی کوچی‌های مال‌دار نمی‌باشند، بلکه کوچی‌های سوداگر و دوره‌گرد به حساب می‌روند. سوم، کوچی‌های پشتون بیش‌تر یک هویت سیاسی می‌باشند، در حالی که شبه کوچی‌های غیرپشتون هیچ‌گاه به عنوان یک هویت سیاسی یا برساخت سیاسی مطرح نبوده‌اند. بنابراین، همه‌ی این گروه‌ها را در یک سبد انداختن کار غلط است. تعریف اشرف غنی احمدزی این است: «در این شیوه‌ی زندگی (کوچ‌نیشینی) گروه‌های خاصی از اقوام مختلف افغانستان شامل‌اند. ایماق‌ها، ازبک‌ها، ترکمن‌ها، پشتون‌ها، عرب‌ها، گوجرها و برخی دیگر به میزان کوچک یا بزرگ شیوه‌ی زیست کوچ‌نشینی دارند». این تعریف به‌وضوح مشکل دارد. در معضل کوچی‌ها در افغانستان بیش‌تر کوچی‌های پشتون مطرح‌اند که هم از نظر شاخصه‌های کوچی‌گری با سایرین متفاوت‌اند و هم یک پدیده‌ی سیاسی می‌باشند.
منازعه‌ی کوچی‌ها و باشنده‌ها در افغانستان از چه قرار است؟ منازعه‌ی کوچی‌ها و باشنده‌ها در چارچوب رخدادهای تاریخی و حافظه‌ی جمعی قابل درک است. کوچی‌های پشتون بخشی از لشکر عبدالرحمان بودند که به مناطق مرکزی هزاره‌نشین حمله کردند و این جنگ منجر به قتل عام هزاره‌ها شد. عبدالرحمان‌ زمین‌های هزاره‌ها را تحت این شعار به کوچی‌ها داد: «سر‌شان از من و مال‌شان از شما» (به نقل از کلاوس فردیناند). پیش از این جنگ، به روایت کتاب «دختر وزیر»، منازعه میان هزاره‌ها و کوچی‌های پشتون بیش‌تر در سطح محلی و به شکل غیرسازمانی رخ می‌داد. فرمان‌روایان بعد از عبدالرحمان نیز زمین‌های هزاره‌ها را به کوچی‌های پشتون قباله کردند. مخالفت‌ها و شعارهای کنونی باشند‌گان افغانستان مرکزی در برابر حضور کوچی‌ها، قبل از آن‌که اشاره به زمین و چراگاه داشته باشند، به رخدادهای تاریخی دارند.
روند تاریخی منازعه و حافظه‌ی جمعی، این منازعه را قابل فهم می‌کند. در این چارچوب، چند نکته قابل فهم است: اول، ادعاهای حقوقی کوچی‌ها، ادعای جمعی-هویتی است، نه ادعا بر‌اساس مالکیت فردی صرفا با ماهیت اقتصادی. هزاره‌های باشنده نیز در برابر ادعای مالکیت جمعی مخالفت دارند و آن را نمک پاشاندن بر زخم‌های تاریخی خود تلقی کرده، فاقد اعتبار حقوقی می‌پندارند. دوم، ریشه‌ی اصلی و مهم این منازعه، روند تاریخی منازعه از زمان عبدالرحمان خان است که هزاره‌ها دموگرافی و زمین‌های‌شان را از دست دادند. سوم، از نظر اقتصادی، در افغانستان دو سیستم مال‌داری وجود دارد که عبارت از سیستم مال‌داری باشنده‌ها/ محلی و سیستم مال‌داری کوچی‌ها می‌باشد. ادعای کوچی‌ها بالای چراگاه‌های افغانستان، در واقع ضد منافع سیستم مال‌داری محلی باشنده‌ها می‌باشد و آن‌ها این را ظالمانه و به ضرر خود می‌پندارند. به صورت تاریخی نیز، دولت‌ها همواره از سیستم مال‌داری کوچی حمایت کرده و چراگاه مختص به کوچی‌ها بوده است و نه مال‌داری محلی، که اساس معیشت اقتصادی باشنده‌ها را می‌سازد. چهارم، کوچی‌ها به عنوان یک برساخت سیاسی یا امتیاز سیاسی، معضل آفرین‌اند. واقعیت این است که کوچی‌ها یازده کرسی در پارلمان دارند و رهبران پشتون از کوچی‌ها در گذشته به عنوان بازوی نظامی‌ و حالا به عنوان یک فکتور اکثریت‌سازی قومی استفاده می‌کنند. در حالی که نماینده‌هایی که تحت عنوان نماینده‌‌های کوچی در پارلمان‌اند، اصلا کوچی نمی‌باشند، مگر این‌که کوچی‌گری را یک هویت سیاسی به حساب بیاوریم. مشکل نیز از همین‌جا ناشی می‌شود که امروز کسانی که اصلا کوچی نیستند و حد‌اقل برای یک نسل زندگی کوچی‌گری را ترک کرده‌اند، باز‌هم خود را کوچی به حساب می‌آورند. به این دلیل، کوچی‌گری یک مرجع سیاسی شده است.
اگر کوچی‌گری آن‌طوری که در انسان‌شناسی تعریف شده، تلقی شود، کسانی که زندگی به سبک کوچی‌گری را ترک گفته یا باشنده‌سازی (Sedentarization) شده‌اند (نمونه‌، ایران) دیگر کوچی نیستند. اما اگر یک هویت میراثی تعریف شود، باید همه‌ی ما امروز کوچی باشیم؛ چون تعامل گروه‌های انسانی در حوزه‌ی تمدنی ما به صورت تاریخ اساس کوچی‌گری دارد، از آسیای میانه گرفته تا فلات ایران و سلسله همالیا. مشکل این است که برای شبه‌کوچی‌های غیرپشتون، کوچی‌گری یک سبک زندگی بدون امتیاز سیاسی تعریف می‌شود و اما برای کوچی‌های پشتون، یک هویت تاریخی-سیاسی-میراثی تعریف می‌شود.
امیدوارم با این توضیحات مسئله تا حدی روشن شده باشد. حالا اما چند نکته در مورد طرح اشرف غنی احمدزی:
۱- نوشته است: «نقش کوچی‌ها در تولید گوشت و لبنیات از اهمیت خاصی برخوردار بوده و قسمت بزرگی از نیازمندی‌های مردم در مسیر رفت و برگشت کوچی‌ها توسط آنان برآورده می‌شد». این یک روایت تاریخی غلط و تحریف کننده است. یکی از تولیدات اقتصادی افغانستان، گوشت، پشم، لبنیات و تکه بوده است که همواره به پای کوچی‌ها نوشته شده است. معنای این سخن این است که نقش سیستم مال‌داری محلی/ باشنده‌ها نادیده گرفته شده است. در حالی که مقدار لبنیات، گوشت و پشمی که سالانه توسط مال‌داری محلی در ولایت‌های مرکزی و شمالی و سایر ولایت‌ها تولید می‌شود، به‌مراتب بیش‌تر از تولیدات مال‌داری کوچی‌گری است.
۲- اشرف غنی احمدزی از حرکت کوچی‌ها در «هرم قدرت» بر‌اساس تحولات تاریخی و طبیعی سخن می‌گوید. در افکار اشرف غنی احمدزی، کوچی‌های پشتون به صورت تاریخی در وسط هرم قدرت جای داشته‌اند و از نظر قومی، بخشی از فکتور اقتدار قومی به حساب می‌رفته‌اند. بنابراین، کوچی‌گری به عنوان یک امتیاز سیاسی که در وسط هرم قدرت قرار داشته است، نباید به‌آسانی از دست برود. به این دلیل در کتاب «روزنه‌ای به سوی نظام عادل» می‌نویسد که باید سیستمی از ترانسپورت برای انتقال کوچی‌ها به چراگاه‌ها در نظر گرفته شود، چون هنوز فکر می‌کند که مشکل در ترانسپورت است. در حالی که مسئله‌ی اصلی، داعیه‌ی جمعی کوچی‌های پشتون در مورد چراگاه‌ها است.
۳- یکی از طرح‌های دیگر برای اسکان یا باشنده‌سازی کوچی‌ها این است: «هم‌زمان با برنامه‌ی اسکان کوچی‌ها، پروژه‌ی ایجاد مال‌داری عصری را به حیث یکی از اولویت‌های اقتصادی حکومت خود عملی سازیم. به موجب این طرح، کوچی‌ها امکان معیشت بدیل را با مدیریت قوی دولتی در جلب سرمایه‌گذاری بین‌المللی و افغانی به دست می‌آورند و تولید گوشت و لبنیات و سایر محصولات دام‌داری به یکی از منابع عمده‌ی عایداتی کشور تبدیل می‌شود… به همین ترتیب، ایجاد شرکت‌های مختلط در نقاط مختلف افغانستان اقدام دیگری است که از طریق آن می‌توان تولید مشترک بر‌اساس شرایط اقلیمی و جغرافیایی را به عامل پیوند و اشتراک بخش‌های مختلف اقتصادی کشور تبدیل نمود و تمام جوانب ذی‌دخل را به ایجاد ثروت مشترک ترغیب کرد».
این یک طرح مبهم است. اگر منظور خصوصی‌سازی دام‌داری است، سوال این است که مالکیت دام‌داری از چه کسی باشد؟ دام‌داری به عنوان یک امتیاز اقتصادی، تنها حق کوچی‌ها‌‌ست، یا نه، سیستم دام‌داری محلی و کوچک هم حمایت می‌شود؟ معضل اجتماعی چگونه حل می‌شود؟ همین‌گونه، «شرکت‌های مختلط» به چه معنا‌ست و از نظر عملی چه میکانیزمی را می‌پیمایند؟ طرح باید دقیق، روشن و واضح باشد و در غیر آن، از نگرانی‌ها نمی‌کاهد.
۴- در جایی از این طرح از «چراگاه‌های دولتی» سخن گفته شده است. سوال این است که وقتی نفوس معلوم نیست، قباله‌های زمین مشخص نیست، زمین مدیریت نمی‌شود و سیستم حقوقی فاسد است، مرز میان چراگاه‌های دولتی و غیردولتی در کجا‌ست؟ اصلا اصطلاح «چراگاه‌های دولتی» یک اصطلاح فنی حقوقی است؟ این نگرانی هم‌چنان بر جایش باقی است که زمین‌های مردم در نقاط مختلف کشور زیر نام «چراگاه‌های دولتی» تعریف شوند و سپس این چراگاه‌ها بدون مالیه به کوچی‌های پشتون سپرده شوند و منازعه‌ی کوچی‌ها و باشنده‌ها وارد مراحل پیچیده‌‌ی خود شود.
۵- در این طرح آمده است که «هرگونه استفاده از سلاح و توسل به جنگ و رویکردهای نظامی از طرف جانبین قضیه ممنوع» است. مشکل این است که خلع سلاح قید نشده است، بلکه «استفاده از سلاح» مطرح شده است. به صورت تاریخی، کوچی‌های پشتون معمولا مسلح بوده‌اند و حالا هم مسلح می‌باشند. آیا می‌شود که یک گروه مسلح در هنگام منازعه از سلاح خود استفاده نکند؟ به نظر من این یک طرح خام است.
۶- جای دیگر آمده است: «الی تکمیل شدن برنامه‌ی اسکان و بهبود زندگی کوچی‌ها، خساره‌های آنان از طرف کمیسیون موظف مورد سنجش قرار گرفته و از طرف دولت پرداخت می‌گردد». این طرح نیز فاقد معنا‌ست. در کل متن منشور احمدزی، برنامه‌ی دقیق برای اسکان یا باشنده‌سازی کوچی‌ها مطرح نشده است. صرفا مسایل جانبی مطرح شده‌اند تا بهانه‌ای برای حمایت از کوچی‌ها باشند. مثلا در این‌جا، بر اسکان تأکید نشده است، بلکه بر خساره‌ای که باید برای کوچی‌ها پرداخته شود، تأکید شده است.
در نهایت این‌که‌ در منشور داکتر اشرف غنی احمدزی از لغو فرمان‌های ظالمانه، لغو داعیه‌های جمعی یا ادعای مالکیت‌های جمعی بر زمین‌های هزاره‌ها‌ و لغو ادعای چراگاه داشتن گروهی-قومی و نفی ابعاد سیاسی کوچی‌گری سخن گفته نشده است. بیش‌تر به مسایل جانبی و بی¬ربط پرداخته شده است. در این طرح کوچی‌های پشتون به عنوان یک برساخت سیاسی جهت اکثریت‌سازی قومی به رسیمت شناخته شده‌اند و با تمام ادعاهای تاریخی و مالکیتی خود بر سراسر افغانستان‌ پابرجا می‌باشند. بنابراین، این طرح منازعه را حل نمی‌کند. اما با وجود همه‌ی این خلاها، این طرح یک پیشرفت در عرصه‌ی گفت‌وگو در مورد مسئله‌ی کوچی‌ها در سطح ملی است، اما کسانی که با افرادی مثل داکتر غنی احمدزی گفت‌وگو می‌کنند، باید عقل بیش‌تر داشته باشند. قابل ذکر است که این نوشته متمرکز بر بخش کوچی‌های منشور متذکره است و قابل تعمیم بر تمام منشور نمی‌باشد.

همرسانی کنید!