26 عقرب 1394 - مقالات

رهبران هزاره غایبان بزرگ در تجمع های اعتراض آمیز

رهبران هزاره غایبان بزرگ در تجمع های اعتراض آمیز

در این میان چیزی که بیش از همه به چشم آمد و بر خشم عمومی تاثیرگذار بود غیبت رهبران و سران احزاب و چهره های شاخص هزاره، در تجمع های اعتراض آمیز و در ابراز همدردی فیزیکی و دوشادوش خانوارهای داغدیده هزاره های سربریده شده بود که آتش را شعله ور ساخت.

 

بر کسی پوشیده نیست که تحمل آلام روا شده بر قوم بزرگ هزاره و بر سران این قوم بسیار طاقت فرسا است و از عهده ی این مردم خارج می باشد اما نیاز به همدردی و غم شریکی در این مواقع خاص و حساس، منطق و تدبیر و سیاست خاص تر و بیشتری می طلبد.

در این چنین موقعیت هایی که رهبران هزاره و مردم هزاره می بایست وحدت درونی و اتحاد و انسجام بیشتری داشته باشند و دربرابر حیله های تفرقه آمیز عوامل بیرونی مغرضانه بایستند؛ برعکس عمل می کنند و هیجانات کاذب بر قوه تعقل و تصمیم گیری آنان اثر گذاشته است.

در این میان چیزی که بیش از همه به چشم آمد و بر خشم عمومی تاثیرگذار بود غیبت رهبران و سران احزاب و چهره های شاخص هزاره، در تجمع های اعتراض آمیز و در ابراز همدردی فیزیکی و دوشادوش خانوارهای داغدیده هزاره های سربریده شده بود که آتش را شعله ور ساخت.

 

درخصوص این سکوت سنگین و پرسش آمیز سران احزاب هزاره و رهبران این قوم دو تعبیر متفاوت وجود دارد: اینکه آیا این کناره گیری از سر تدبیر بوده است یا از سر تسلیم؟ اگر از سر تدبیر باشد که می توان به ارتقاء سطح عمومی فرهنگ هزاره امیدوار بود اما وای اگر از سر تسلیم باشد…

 

انتقادات صریح و بیجای محمد محقق از یکسو و حضور کمرنگ سرور دانش از سوی دیگر، درد مردم داغدیده را تازه تر کرد و موجب واکنش های عظیم مردمی علیه رهبران و نیز استعفای برخی دست اندرکاران ارگ و تلویزیون راه فردا شد؛ اقداماتی که تبعات آن بعدها بر همگان مشخص خواهد شد.

 

سوال اصلی اینجاست که پس رهبران هزاره کی به بلوغ سیاسی خواهند رسید؟ آیا دودستگی و نفاقی که این روزها به جان این قوم و سران و نمایندگان شان افتاده است روزهای بعدی و در وقایع سازماندهی شده و مخرب بعدی در انتظار کدام قوم و کدام رهبران خواهد بود؟

 

در روزهایی که آصف آشنا، محمد اصغر سروش و امین الله امرخیل براحتی اظهار استعفا برای همدردی و ایستادگی کنار مردم ملکی می نمایند؛ مصروفیت محقق و خلیلی و دانش و امثالهم در صحن تالار میلاد نور یا در امور شخصی خود، نمی تواند قابل دفاع باشد اما خشم برانگیخته شده عمومی علیه رهبران نابالغ سیاسی نیز نتیجه ای بهتر نخواهد داشت.

همرسانی کنید!