25 جوزا 1395 - مقالات

امریکایی ها همیشه مغلوب هستند!

امریکایی ها همیشه مغلوب هستند!

آریانا نیوز: امروز امریکایی ها در شکل و شمایل قومی مغلوب زندگی می کنند. آنها منشور حقوق خود را از دست داده اند، متمم های قانون اساسی که حافظ آزادی هایشان بود را نیز از دست داده اند…

امریکایی ها در جهانی ساخته و پرداخته تبلیغات زندگی می کنند که در آن یک دولت پولیسی بی رحم، پشت پوشش کلمات خوش آب و رنگی چون «آزادی و دمکراسی»، پنهان شده است.

همان گونه که خواننده گان آگاهند، من به اقبال رای دهندگان نسبت به ترامپ و سندرز با نوعی خوش بینی نگاه می کنم، چرا که هیچ کدام آنها از اعضای تشکیلات سیاسی فاسد دمکرات ها یا جمهوریخواهان نیستند. اعضای هر دوی این تشکیلات ها با خیانت به مردم امریکا و خدمت به منافع یک فیصدی ها، جیب خودشان را پر می کنند. مردم امریکا به عرصه ای رانده شده اند که در آن صرفا پرتر شدن جیب مشتی از افراد ابرثروتمند با دالرهای بیشتر، اهمیت دارد. هیچ یک از احزاب سیاسی قادر به انجام هیچ کاری در این باره نیستند و چنین کاری هم نخواهند کرد.

خوش بینی ای که من احساس می کنم برخاسته از این است که حمایت جامعه از افراد خارج از این دو تشکیلات، نشانه ای است از اینکه جامعه بی تفاوت در حال بیدار شدن است. اما امریکاییان باید بیش از این ها بیدار شوند، چرا که امکان ندارد بتوانند خودشان را از طریق صندوق های رای آزاد کنند. به نظر من مردم امریکا تا وقتی آنگونه بیدار نشده اند تا دست به یک انقلاب بزنند، برده باقی خواهند ماند.

امروز امریکایی ها در شکل و شمایل قومی مغلوب زندگی می کنند. آنها منشور حقوق خود را از دست داده اند، متمم های قانون اساسی که حافظ آزادی هایشان بود را از دست داده اند. دیگر جز یک فیصدی ها و خدمتکاران سیاسی و قانونگذاری شان، نمی توانند بدون اتهام خوردن و بازداشت شدن هایی شبیه به آنچه در قرون وسطی شاهد بوده ایم – روزگاری که دولت غیرپاسخگو بود و هیچ کس هیچ حقی نداشت- عرض اندام کنند. تنها کسانی که قدرت دارند در امانند. در امریکای امروز هیچ کس از نظر سیاسی این امنیت را ندارد که او را «به همراهی با تروریزم» متهم نکنند و با یک موشک هلفایر فَیْر شده از یک طیاره بدون پیلوت بر اساس فهرستی از اهداف انسانی تهیه شده به دست مشاوران رییس جمهوری با او برخورد نشود. رویه های قانونی که قانون اساسی امریکا آنها را تضمین می کند، دیگر در امریکا وجود خارجی ندارد. دیگر ممنوعیت قانون اساسی علیه جاسوسی دولت از باشنده گان- بدون هیچ دلیلی یا با حکم محکمه- وجود خارجی ندارد. خود متمم اول که بنیانگذاران امریکا با مقدم دانستن آن بر سایر موارد بر اهمیت آن تاکید کرده اند، دیگر در ستره محکمه پاس داشته نمی شود. نه نفری که ستره محکمه را تشکیل می دهند، مثل بقیه اعضای خریداری شده دولت، تنها در خدمت یک فیصدی ها قرار دارند. حقیقت گویان به «دشمن دولت» تبدیل می شوند. هشداردهندگان با وجود تضمین حقوق قانونی آنها بر اساس قوانین امریکا، زندانی می شوند.

دولت ایالات متحده قدرتی غیرپاسخگوست. این دولت در ازای قدرتی که دارد، دربرابر قوانین موضوعه امریکا، دربرابر قوانین بین المللی، در برابر کنگره، دربرابر سیستم قضایی، در برابر مردم امریکا یا در برابر وجدان اخلاقی پاسخگو نیست. در نخستین سال های قرن بیست و یکم، دولت امریکا که مرتکب جنایات جنگی شده، ملیون ها نفر را بر اساس دروغ و تبلیغات کشته و معلول و بی خانمان کرده است. واشنگتن به منظور پر کردن جیب نخبگان امریکایی و پیروی از دستورکار نومحافظه کارانه برای سلطه امریکا بر جهان، هفت کشور را به کلی یا تا حدی ویران کرده است.

امریکایی ها در جهانی ساخته و پرداخته تبلیغات زندگی می کنند که در آن یک دولت پولیسی بی رحم، پشت پوشش کلمات خوش آب و رنگی چون «آزادی و دمکراسی»، پنهان شده است. «آزادی و دمکراسی» چیزی است که موتر جنگی امریکا با تحریم ها، بمباردمان ها، مناطق پرواز ممنوع و طیارات بی پیلوت برای کشورهایی به ارمغان می آورد که جرات به خرج داده و به دنبال استقلال خود از زیر سیطره امریکا می روند.

تنها دو کشور مسلح به ظرفیت نظامی قدرتمند و تسلیحات اتمی- روسیه و چین- بین واشنگتن و هدف واشنگتن برای سلطه بر کل جهان قرار گرفته اند. اگر روسیه و چین متزلزل شوند، شیطان نشسته در واشنگتن بر جهان حاکم خواهد شد. امریکا جای دجال را خواهد گرفت. در این صورت پیش بینی های انجیلی های مسیحی که «پایان جهان» را موعظه می کنند، معنای جدید پیدا خواهد کرد.

روسیه این آسیب پذیری را دارد که به یکی از دولت های حلقه به گوش واشنگتن تبدیل شود. با وجود انبوه نقض عهدهای و خیانت های واشنگتن، دولت روسیه باز هم یک همکاری مشترک بین امریکا و ورسیه را علیه تروریست ها پیشنهاد کرده است.

انسان به تعجب می افتد که آیا سرانجام دولت روسیه از تجربیات خود درس خواهد گرفت یا نه. آیا واشنگتن در مورد توافق مرتبط به اوکراین همکاری کرد؟ البته که نکرد. آیا واشنگتن در تحقیقات پیرامون ام اچ-17 همکاری کرد؟ البته که نکرد. آیا واشنگتن تبلیغات پیرامون حمله روسیه به کریمه و اوکراین را کاهش داد؟ البته که نداد. آیا واشنگتن به هیچ یک از توافقاتی که دولت های قبلی امریکا با روسیه انجام داده بودند عمل کرد؟ البته که نکرد. پس چرا دولت روسیه فکر می کند که واشنگتن بر سر هر گونه توافقی مبنی بر اقدام مشترک علیه تروریزم پایبند خواهد ماند؟

دولت و مردم روسیه آنچنان از خطری که از ناحیه واشنگتن با آن مواجه اند بی اطلاع اند که به بیگانگان اجازه داده اند 20 فیصد رسانه هایشان را در کنترول خود بگیرند! آیا روسیه خبر ندارد که واشنگتن روسیه در آب نمک خوابانده است تا زمانش که رسید، آن را نوکر خود و نابود کند؟

چین حتی از این هم غافل تر است. بر اساس اعلام خود دولت چین، 7 هزار سازمان غیردولتی مورد حمایت مالی خارجی در این کشور فعالیت می کنند! این سازمان های غیردولتی که با پول خارجی گردانده می شوند، همان چیزی هستند که واشنگتن برای بی ثبات کردن اوکراین و سرنگون کردن دولت منتخبش از آنها بهره برداری کرد. دولت چین فکر می کند که این سازمان های غیردولتی جز بی ثبات کردن این کشور چه کار دیگری انجام می دهند؟

هم روسیه و چین هر دو به آفت پرستش غرب آلوده شده اند و این اتفاق، این آسیب پذیری را در آنها به وجود می آورد که واشنگتن امکان بهره برداری از آنها را پیدا کند.

در سراسر اروپا چه اروپای غربی، چه شرقی و چه جنوبی، و بریتیش پاسیفیک مانند آسترالیا و نیوزیلند، جاپان و دیگر بخش های آسیا، دولت ها حلقه به گوش امپراتوری واشنگتن هستند. هیچ یک از این به اصطلاح کشورهای «مستقل و برخوردار از حق حاکمیت ملی» هیچ صدای مستقلی یا سیاست خارجی یا اقتصادی مستقلی ندارند. تمام کشورهای امریکای لاتین زیر کنترول واشنگتن قرار دارند. تاکنون هیچ یک از دولت های اصلاح طلب در امریکای لاتین، نتوانسته اند با مقدم دانستن منافع مردم خود بر منافع سودهای شرکتی و مالی امریکایی دوام بیاورند. در همین سال جاری واشنگتن رؤسای جمهور زن آرجنتاین و برزیل را ساقط کرد. واشنگتن در حال حاضر روند ساقط کردن دولت ونزوئلا را آغاز کرده و اکوآدور و بولیوی نیز در نوبت قرار دارند. در سال 2009 نیز هیلاری کلینتون و اوباما دولت هندوراس را ساقط کردند، همان رفتار قدیمی همیشگی واشنگتن.

با توجه به اینکه واشنگتن صورتحساب مخارج سازمان ملل را می پردازد، این سازمان خود را با واشنگتن منطبق می کند. تاکنون هیچ دستی علیه واشنگتن بلند نشده است. پس چرا تمام کسانی که روی زمین هستند فکر می کنند که یک انتخابات در امریکا می تواند چیزی را تغییر دهد یا معنایی را در خود دارد؟

ما می دانیم که هیلاری یک دروغگو، یک شیاد، کارگزار یک فیصدی ها و یک جنگ افروز است. حال بیایید نگاهی به ترامپ بیندازیم.

آیا دلایلی برای خوشبینی نسبت به ترامپ وجود دارد؟ «گزارش های خبری» غرب آمیخته به تبلیغات است، بنابراین فهمیدن این موضوع از لابه لای گزارش های خبری دشوار است. بعلاوه ما می دانیم که دست کم در ابتدا، واکنش تشکیلات جمهوریخواهان نسبت به ترامپ سیاه نمایی چهره او بود، بنابراین از میزان صحت گزارش های خبری مربوط به ترامپ اطلاع نداریم.

در ارتباط با این موضوع، دو گزارش خبری بود که توجه مرا به خود جذب کردند. یکی این گزارش واشنگتن پست که شلدون ادلسون کازینودار امریکایی مولتی ملیاردر صهیونیست، از نامزدی دونالد ترامپ برای ریاست جمهوری حمایت کرده است.

دیگر گزارش ها می گویند که ادلسون بالغ بر 100 ملیون دالر در هزینه کارزار تبلیغاتی ترامپ اشتراک داشته است. هر کسی که به یک کارزار انتخاباتی 100 ملیون دالر بپردازد، در مقابل، انتظار چیزی را دارد و گیرنده این پول متعهد است چیزی را که آن شخص تمایل دارد برایش فراهم کند. پس آیا ما شاهد خریداری شدن دونالد ترامپ هستیم؟ واکنش اولیه جمهوریخواهان نسبت به ترامپ که نومحافظه کاران بی خرد آن را تشویق می کردند، رویگردانی از نامزد جمهوریخواه و رای دادن به هیلاری بود.

آیا حمایت الیسون از نامزدی ترامپ علامتی است مبنی بر اینکه ترامپ را می توان خریداری کرد و تشکیلات او را خریداری کرده است؟

شواهد بیشتری را که ترامپ به ما حامیان ساده دلش قالب کرده، در آخرین اظهارنظر او می توان یافت که گفته است وال استریت باید از نو قانونگذاری شود.

شگفت انگیز است که مشاوران ترامپ به او نگفته اند که در قرن بیستم و در دوران رژیم کلینتون برخی از قوانین وال استریت تغییر کردند. بر اساس مقررات گلس- استیگال بود که وال استریت از نو قانونگذاری شد. یکی از دلایل اصلی بحران مالی سال 2008 تغییر قوانین بازار مالی وال استریت بود. وقتی بروکزلی بورن کوشید با عمل کردن به مسئولیت کمیسیون تجاری مانع از انجام این تغییرات شود، بانک مرکزی، خزانه داری وکنگره امریکا راه او را سد کردند.

هیچ کاری برای اصلاح این اشتباه کلان در تغییرقوانین مالی انجام نشد. قانون دود- فرانک نتوانست مانع از تمرکز مالی هنگفت در بانک های بسیار کلان تر از آنکه شکست بخورند شود و قوانین نتوانستند مانع از قمار کازینویی بی پروای وال استریت با اقتصاد امریکا شود. با این حال ترامپ می گوید که او حتی ممنوعیت های نیم بند دود- فرانک را نیز لغو خواهد کرد.

رسانه های چاپی و دیداری امریکا چنان فاسدند که این قبیل گزارش های آنها می تواند گزارش هایی دروغین باشند، هدف از این کار نیز می تواند تضعیف روحیه حامیان ترامپ باشد. از سوی دیگر آیا ما باید شگفت زده و غافلگیر شویم اگر یک ملیاردر با یک فیصدی ها در یک صف قرار گیرد؟

انتخابات ها ابزاری ناکارآمد برای بر سر کار آوردن دولتی هستند که به جای یک فیصدی ها، در مقابل مردم پاسخگو باشد. حتی اگر ترامپ مشروعیت لازم را داشته باشد، او فاقد تجربه لازم در امور خارجی و اقتصادی است تا بداند چه کسی را برای انجام این تغییرات در دولت خود بگمارد.

امریکایی ها ملتی مغلوبند. فعالان متعهد اکنون می دانند که از طریق انتخابات یا به شکل داخلی و به شیوه های مسالمت آمیز نمی توان به هدف تغییر در امریکا دست یافت.

نوشته: پل کریگ رابرتز[1]

[1] . Paul Craig Robertsدستیار سیاستگذاری اقتصادی وزیر خزانه داری اسبق امریکا و از سردبیران پیشین وال استریت جورنال

منبع: http://www.paulcraigroberts.org/2016/05/23/americans-a-conquered-people-the-new-serfs-paul-craig-roberts/

 

 

همرسانی کنید!